صراط: محمد حسین لطیفی از معدود فیلمسازانی هست که اقبال خوبی درون ساخت فیلم درون ژانرها و گونـه های متفاوت داشته و این اقبال که تا فروش مناسب درون اکثر کارهایش ادامـه داشته است. ماشین پوریاپورسرخ لحظه های ناب و بکر، ماشین پوریاپورسرخ داستان گویی و روایت های جذاب و دکوپاژهای ساده و روان از مختصات منحصر بـه فرد کارهای این کارگردان است. ماشین پوریاپورسرخ لذا مـی توان گفت لطیفی شناخت مناسبی از مخاطب ایرانی داشته است.

به گزارش تسنیم، او با ساخت فیلم سرعت درون گونـه هیجانی سینما را آغاز نمود و با عینک دودی درون ژانر طنز و کمدی ادامـه داد. بعد از آن خوابگاه ان درون گونـه وحشت و روز سوم درون حوزه دفاع مقدس و توفیق اجباری را درون گونـه تجاری ساخت و همـه با استقبال مناسب گیشـه مواجه شدند. لطیفی درون تلویزیون هم موفق بوده هست و البته سریـال وفا را مـی توان نقطه عطف کارنامـه تلویزیونی اش دانست واین موفقیت را با سریـال های مناسبتی ساده دلان ، تنـهایی لیلا و دودکش تکرار کرد کـه هم اکنون درحال ساخت نسخه دوم آن است. اما آخرین تجربه سینمایی لطیفی فیلم «اسب سفید پادشاه» بوده هست که سال گذشته اکران شده و به تازگی وارد سینمای خانگی شده است. بـه نظر مـی رسد این فیلم درب توفیق اکران و استقبال مخاطب درون اندازه های صاحب خود ظهور نکرده و نتوانسته آن موفقیت ها را تکرار کند و خود لطیفی معتقد هست که شناخت مخاطب درون زمان کنونی بسیـار سخت تر از گذشته است. اما او با بیـانی مستقیم و بی پرده درون این گفت و گو بـه برخی انتقادات پیرامون این فیلم پاسخ گفته است.

چرا فیلم اسب سفید پادشاه کمـی بحث برانگیز شده؟ این پروژه از کجا شروع شد و چرا این کار را انجام دادی؟ برخی انتقادات شده کـه بخاطر تبلیغ یک برند خاص ماشین،این کار بیشتر سفارشی و تبلیغاتی است، کمـی درون این زمـینـه صحبت کنید.

لطیفی: کسانیکه این حرف را مـی زنند معمولا خوششان مـی آید کـه ازاین حرف ها بزنند. من قرار بود درون این فیلم یک ماشین به منظور یک بچه پولدار داشته باشم. آیـا حتما روزی 15 مـیلیون پول مـی دادم و یک پورشـه به منظور این کار مـی آوردم؟ بعد دوباره نمـی گفتند پورشـه اسپانسر این فیلم است؟ نمـی توانستم گاری بیـاورم بعد در نتیجه این کار طبیعی هست و نمـی توان گفت فیلم تبلیغاتی است. 

ماشینی قرار بود درون این فیلم باشد. مدیر عامل این شرکت دوست من بود و من عقیده داشتم درون کنار کمکی کـه او بـه ساخته شدن فیلم من مـی کند یک تبلیغ هم به منظور آن مجموعه شود.این مسئله درون فیلمسازی خیلی عادی است. بـه عنوان مثال درون «راه آبی ابریشم» تبلیغات وجود دارد اما چرای اصلا چنین حرفی نمـی زند؟ ولی بـه لطیفی کـه مـی رسد همـه مـی گویند تبلیغ است!

تبلیغ یعنی اینکه من یک جریـانی را برجسته نشان دهم کـه ربطی بـه فیلم ندارد. من نمـی توانم بـه جای ماشین، گاری بگذارم بعد این ربطی بـه تبلیغات ندارد.

درمورد یکی از بازیگران اصلی چطور؟ ظاهرا سابقه بازیگری نداشته ...

لطیفی: این هم یک شوخی بزرگ است. یک زمانی گفتند من از پوریـا پورسرخ 20 مـیلیون تومان پول گرفتم و او را آوردم ولی بعدها فهمـیدند کـه اصلا این طور نبوده است. من معتقدم کـه خداوند بعضی وقت ها درون ذهن ما آدم ها یک چیزی مـی اندازد کـه باعث یک اتفاق مـی شود. بـه درست و غلط آن کار ندارم.
این دوستمان را من روزی درون یک رستوران دیدم و در ذهن من ماند. از آن تاریخ سه سال گذشت که تا من احساس کردم یک شخصیتی مـی خواهم کـه بتواند بـه گونـه ای باشد کـه هیچ تکانی هم بـه خودش ندهد و زیـاد تلاش نکند حرص بیننده را درون بیـاورد. این کار را کردم. ولی خیلی زشت هست که یک کارگردان قسم بخورد کـه من از این آدم پولی دریـافت نکردم بنابراین قسم نمـی خورم اما بهانیکه فکر مـی کنند من از او پول گرفته ام مـی گویم 2 مـیلیـارد از او گرفته ام. بعد اگر این فکر را مـی کنند اجازه مـی دهم درون افکار اشتباه خود دست و پا بزنند.

برویم سراغ فیلم. شما وارد یک داستانی شدید و داستان عشق را از زاویـه ای روایت کردید کـه خیلی کم از این زاویـه بـه آن نگاه شده هست و بـه شدت کلیشـه نیست و جدید است، سراغ آن زاویـه نادر عاشقی رفته اید، این قضیـه را هم درون جنس مونث قرار دادید و اینجا نقطه ای هست که مـی توان گفت فیلم حسین لطیفی است، کمـی درون این زمـینـه صحیت کنید . چطور شد تصمـیم گرفتید عشق را این طور روایت کنید؟

لطیفی: واقعیت این هست که ساختن این کار دو دلیل داشت اول اینکه قشر آسیب پذیری کـه سرپناه ندارند مخصوصا هایی کـه والدین هم ندارند و جامعه با دید درستی بـه آن ها نگاه نمـی کند و فقط نقدشان مـی کنند. یعنی اینکه اگر بزهی بـه وجود آمده آن را ارزیـابی و به صورت کارشناسی بررسی نمـی کنند که تا متوجه شوند چرا این طور شده است. مثلا اگر بچه ای درون خانواده مناسبی رشد مـی کند و از نظر مادی و معنوی تامـین هست ولی بـه سمت شیشـه مـی رود این فرد را حتما پیش روان پزشک ببریم چون حتما مشکل روانی دارد.

ولی بعضی ها درون شرایط سختی متولد و بزرگ مـی شوند. آنچه کـه من از نقش «ماری» درون ذهنم داشتم کـه قرار نیست درون فیلم باشد این هست که این بنا بر شرایط خاص دزدی مـی کند وبا پسری با ماشین مدل بالای خود این کار را مـی کند و پسر هم دنبال او مـی رود. بعد مـی فهمد کـه او بدی نیست .آن پسر کـه برای او خانـه مـی گیرد هم انسان بدی نیست زیرا با این کار مـی خواهد او را از کارهای خلاف دیگر نجات دهد. درون این شرایط آن عاشق پسر مـی شود ولی پسرعلاقه ای بـه او پیدا نمـی کند زیرا آن کمک را از سر ترحم انجام مـی دهد. آن پسر درون این بازی مـی ماند که تا آن جا کـه اشتباهی رخ مـی دهد و باردار مـی شود ولی پسر نمـی تواند آن بچه را نگه دارد.

این ها پیش فرض های من است. از مـی خواهد سقط جنین کند. بـه نظر من اگر یک بـه هر دلیلی عاشق شود دیگر درون هیچ منطقی نمـی گنجد. مردها بالاخره درون اوج عاشقیت منطق را دارند ولی زن خوبی را مـی بیند و بدی ها را مـی بخشد. خیلی ها مـی گویند چرا پایـان این فیلم این گونـه مـی شود و من گفتم اگر غیر از این باشد من این فیلم را اشتباه ساخته ام. بعد راه درستی رفته ام. مثلا اگر قرار باشد با یـاشار (نقش مکمل) برود هر دو کثیف مـی شوند. اوج عشق زمانی هست که هیچ دلیلی به منظور دوست داشتن نداریم. اگر معادلات وسط بیـاید دیگر عشق نیست. دوست داشتم خودم این عشق را کـه در این زمانـه کم پیدا مـی شود بسازم. من فکر مـی کنم اگر 10 سال دیگر هم او را ببینیم عشقش هنوز هم پابرجا است.ی کـه عاشق هست بدی ها را نمـی بیند ولی اطرافیـان او بدی ها را مـی بینند.

 مجید یـاسر نقش یـاشار را بر عهده دارد، یک نقش مکمل هست که درون آخر فیلم آدم را غافلگیر مـی کند، کمـی درون این باره صحبت کنید.

لطیفی: بدون این نقش فیلم ناقص است. بـه نظر من معرفت آرام آرام از بالای شـهر تخلیـه مـی شود و به پایین شـهر مـی آید. این معرفت 15 سال آینده از پایین شـهر هم تخلیـه مـی شود. من دست و پای آخر را مـی زیرا با این شرایط اجتماعی کـه داریم بحث عشق از بین مـی رود. اختلاف یک بچه بالا شـهر با یک بچه پایین شـهر این هست که ان ها درون خدمت سربازی با هم آشنا مـی شوند و این رفاقت بـه خاطر پول پسر پولدار نیست بلکه بـه خاطر معرفت است. ترسیم این بچه هایی کـه تک و توک درون پایین شـهر پیدا مـی شوند کـه 30 سال پیش تعداد آن ها زیـادتر بودند، خوب است.ولی الان کم شده است.

رفتار او مردانـه هست و با اینکه عشق زیـادی دارد ولی خودش را سرکوب مـی کند. عشق را مـی شناسد و مـی داند اگر روزی بخواهد بـه دوستش پشت پا بزند آن هیچ گاه قبول نمـی کند بعد مـی توانیم بگوییم کـه درک وشعور بالایی دارد. این تحلیل های من هست و اگر این نقش نبود قصه کامل نمـی شد.

در این فیلم مانند فیلم "ناخواسته" یک مرگ دلخراش وجود دارد کـه خیلی ها با آن مخالف هستند، دلیل این کار چیست؟

لطیفی: این دو فیلم با هم متفاوت هستند.یـادم هست فیلم "سرایدار" روی من خیلی تاثیر گذاشت. برادری کـه عقب مانده ذهنی بود روی ریل قطار کشته مـی شد و دقیقا شبی کـه عروسی آن ی بود کـه سعید کنگرانی عاشق او بود برادرش مرد کـه یک طرف عزا و یک طرف عروسی بود کـه این تضاد خیلی با مفهوم شد. این فیلم هنوز درون ذهن من است. فشار روحی و روانی کـه وجود دارد کـه پسر کشته مـی شود و از طرف دیگر عروسی هست کلیشـه هایی هست که از نظر روحی و روانی با بیننده ارتباط برقرار مـی کند.

اما من دیگر ادعا نمـی کنم کـه مخاطب ایرانی را مـی شناسم و اعتراف مـی کنم کـه دیگر کار سختی شده زیرا الان مخاطب سه سال بـه سه سال تغییر مـی کند ولی قدیم ده سال بـه ده سال بود و این مـیان سینما بـه سمتی مـی رود کـه چراغش درون حال خاموشی هست اتفاقاتی بـه وجود آمده کـه الان فقط قشر خاصی از مخاطب باقی مانده اند کـه فقط مـی خواهند تفریح کنند.باید درون سینما لحظات و ژانرهای مختلف داشته باشیم اما فقط به منظور ما طنز مانده هست و حتی کمدی واقعی هم نداریم. من بـه دلیل غمـی کـه به دل مخاطب مـی نشیند این کار را کردم. احساس مـی کنم این طور شخصیت ها درون ذهن مخاطب ماندگار مـی شود.

گاهی دوست دارید بیننده را اذیت کنید؟

لطیفی: بله من آمدم که تا بیننده را اذیت کنم.در آن فیلم (ناخواسته) چون مرگ آخرش بود مخاطب خیلی اذیت شد ولی درون این فیلم این مرگ پایـان نیست و باز هم ماجرا ادامـه دارد.مخاطب وقتی از سینما بیرون مـی آید فشار زیـادی را تحمل نمـی کند. سینمایی کـه من انتخاب کردم بـه من گفت این آدم حتما در آن لحظه بمـیرد. من درون این فیلم عشق بـه و برادر بـه برادررا هم نشان مـی دهم.خودم فیلم نامـه را نوشتم. زمانیکه تصمـیم گرفتم این اتفاق به منظور این پسر بیفتد بـه بچه ها گفتم فقط آن تخته توی حیـاط مـهم هست زیرا نـه برادرهست و نـه موتور و از همـه چیز فقط همان یک تخته مانده است. مرد نمـی تواند گریـه کند حتی زمانیکه تنـها است. من بـه عمد بلافاصله او را درون گور گذاشتم. دوست داشتم با سه پلان مرگ را ببینیم.

چرا این فیلم بدون تبلیغات خاصی اکران شد؟

لطیفی: کسانیکه مـی گویند من کار تبلیغاتی کردم حتما جوابگوی این موضوع باشند. با بخش خصوصی کار و روی پای خودت ایستادن کار ساده ای نیست. به منظور تبلیغات حتما هزینـه کنیم.ی برنده هست که زورش بـه لحاظ مادی زیـاد هست و با دیگران روابط زیـادی دارد. من خودم اولین بار هست که هم تهیـه کننده وهم کارگردان بودم. من توانی کـه خیلی ها دارند را ندارم و امـیدوارم درون نـهایت این فیلم بتواند بـه موفقیت برسد و من درون این زمـینـه هم قوی تر بشوم. واقعیت این هست که اکران بین دو عید اکران مرده ای هست و دیوانگی مطلق استی وارد این کار شود. درون آن زمان اتفاقاتی افتاد کـه اکران عید را از ما گرفتند و همان اتفاق درون عید فطر هم افتاد. فیلم من فیلم پاییز نبود. البته من اعتراضی بـه دوستان نمـی کنم چون سال هاست درون این زمـینـه کار مـی کنند و طبیعتا قدرت بیشتری از من درون زمـینـه پخش دارند. امـیدوارم این کار باخت نباشد و شاید به منظور فیلم من جایی غیر از این فصل نبود.

وقتی الناز شاکر دوست را انتخاب مـی کردید چقدر بـه گیشـه و چقدر بـه خود نقش فکر مـی کردید؟

لطیفی: من بـه مخاطب الناز شاکردوست فکر مـی کردم وبه گیشـه توجهی نکردم. بـه حق بگویم یک بخشی از فیلم "قلب یخی" درون ذهن من مانده بود و قابلیت های این بازیگر را بـه خوبی مـی شناختم. من مـی خواستم او یک بار جلوی دوربین من بیـاید و بتواند بـه راحتی بازی کند یعنی شیطنت کند، بخندد، گریـه کند و... احساس مـی کردم حیف هست که این بازی نکند.انی کـه در این حوزه کار د امتحان خود را بعد دادند به منظور همـین خیلی های دیگر هم مـی توانستند این نقش را بازی کنند ولی بـه عقیده من این دفعه نوبت الناز شاکردوست بود کـه این فیلم را بازی کند و مطمئن بودم این نقش را بـه خوبی بازی مـی کند. اوج نقش او زمانی هست که دیوانـه مـی شود. این بازی سه بار تکرار شد نـه بـه خاطر الناز شاکر دوست بلکه مشکلات دیگر ولی با این حال او هر سه بار توانست نقش خود را بـه خوبی ایفا کند. الناز شاکردوست قبلا حسی بازی مـی کرد اما الان تکنیک را هم مـی شناسد.پس بنظرم حق الناز شاکردوست بود کـه این نقش را بازی کند. درون مدت 42 روزی کـه کار مـی کردیم من شاهد بودم کـه او ساعت 9 شب مـی خوابد که تا صبح زود با سرحالی تمام سر صحنـه بیـاید.فکر مـی کنم این فیلم به منظور او مانند یک اردوی مفید بود.

: ماشین پوریاپورسرخ




[گفتند من از پوریـاپورسرخ 20 مـیلیون گرفتم! ماشین پوریاپورسرخ]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Thu, 19 Jul 2018 17:21:00 +0000